در جستجوی شریعتی1
29 خرداد روز فراق دکتر شریعتیه. پیرامون مسئله دکتر، بحث ها و تبادل نظرهای زیادی انجام شده هر کسی هر جور که دلش خواسته یا شناختی از دکتر بدست آورده ایشون رو معرفی کرده برخی با جانبداری تمام و حتی به قیمت له کردن شخصیت بزرگانی دیگر اون هم در سایتاشون و برخی با موضعگیری هایی که نمیدونم اسمشو چی بذارم البته من نمی خوام بگم اینا اشتباه بوده ولی با وجود همه اینا دلم راضی به این منابع نشد و رفتم سراغ جستجو. از کی؟ بزرگان ما که خیلی ها قبولشون دارن و همچنین یه شاهد عینی که بدلایلی از ذکر نام ایشون معذورم. خیر در گوشی هم بهت نمیگم. آخه شاید راضی نباشن پس سکرت بمونه بهتره. متن زیر حاصل تلاش های من و چند تا از دوستامه و همچنین با همکاری این شاهد عینی. بخونید شاید شما رو از سر در گمی نجات بده
شریعتی از نگاه بزرگان و اندیشمندان
مقام معظم رهبری
«به نظر من و با شناختی که از دکتر داشتم، وی تلاش کرد تا از وجود نقاط مشترک خود با دستگاه مانند ضدیت با مارکسیسم و انتقاد از روحانیت استفادهکند و ساواک را درباره خود به طمع بیندازد و در واقع آنها را فریب دهد و موفق شد. شاکله او با نوکری ساواک سازگار نبود.حداکثر این بود که وی اهل خطر کردن در مبارزه با دستگاه نبود و مایل بود در حاشیه عرصه مبارزه قرار داشته باشد.در سال 54 که من از زندان آمدم و همه به دیدن من می آمدند، او به منزل من نیامد و برای دیدار من، منزل جوانی از دوستان مشترکمان را معین کرد و چند ساعتی با هم بودیم (آن جوان فرحبخش بود که به من و دکتر ابراز ارادت می کرد.)
(پاورقی صفحه 476 کتاب «جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران» نوشته رسول جعفریان)
شهید بهشتی
مرحوم دکتر شریعتی یک قریحه سرشار و یک اندیشه پویا و جستجوگر و یک اندیشه ناآرام بود، اندیشه ای که همواره در پی فهمیدن و شناختن بود. مایه های اصلی این اندیشه معارف اسلامی بود... و از آنچه در رابطه با دکتر می توانم بگویم دو نکته است: یکی اینکه، بر حسب برخوردهایی که داشتیم و تا حدی که شنیده و یا نوشته های ایشان را خوانده ام دکتر همواره رو به اصالت اسلامی پیش می رفت یعنی هر چه جلو می رفت به اصالت اسلامی نزدیک تر می شد. دوم اینکه، او وقتی حرف های مستند و منطقی از افرادی که صاحب نظر بودند می شنید گوش می داد و می پذیرفت. از شگفتی های زمان و شاید از شگفتی های شریعتی اینست که هم طرفداران و هم مخالفانش نوعی همدستی با هم کرده اند تا این انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگهدارند و این ظلمی به اوست. اما ظلم طرفداران شریعتی به او کمتر از مخالفانش نبود بلکه کوبنده تر و شدیدتر بود در حقیقت شریعتی را سنگری کردند برای کوبیدن روحانیت و یا کلاً تفکر متفکران اندیشه بنیانی و فلسفی اسلام.
فراموش نکرده ایم که یک مشت قاتل و تروریست به نام «فرقان ها» خودشان را دنباله رو خط شریعتی می دانستند.
شریعتی بر خلاف آنچه گفته می شود نه فقط ضد روحانی نبود بلکه عمیقاً مؤمن و معتقد به رسالت روحانیت بوداما او تصورش این بود که روحانین به رسالتی که روحانیت بر دوش دارد به طور کامل عمل نمی کنند. او (شریعتی) گفت: علت اینکه من از روحانیت و از حوزه علمیه انتقاد می کنم این است که ما از حوزه علمیه انتظار و توقع داریم و از روشنفکر جماعت هیچ توقعی نداریم، نهادی که ولادتش در آغوش فرهنگ غربی بوده است این چیزی نیست که ما از او انتظار داشته باشیم و ما از روحانیت که یک نهاد اصیل می باشد انتظار زیادی داریم.
سید محمد مهدی جعفری (نهج البلاغه پژوه شهیر)
دکتر شریعتی به عنوان یک جامعه شناس، از زاویه خاص جامعه شناسی به مذهب نگاه می کند و در کار خود به تحلیل های جامعه شناختی نظر می کند. این نکته ای بسیار دقیق و حساس است که اول بار، آیت الله طالقانی در مراسم شهادت مطهری در حسینیه ارشاد یاد آوری کردند. گفتند که این هر دو بزرگوار _یعنی هم شهید مطهری و هم دکتر شریعتی_ برای اعتلای مذهب و برای تصفیه مذهب از خرافات و آلودگی های ناشی از عوام زدگی کوشش کردند. ولی دکتر شریعتی از زاویه جامعه شناسی و شهید مطهری از زاویه فلسفه و کلام، هر کدام از یک زاویه به مسئله نگاه می کنند. دکتر شریعتی هم به شکلس جامعه شناسانه به سراغ دین می رود.
رجال دین مانند سایر افراد می توانند در هر زمینه که تخصص دارند، وارد شوند و کار کنند.سازمان دین و حکومت لازم نیست که یکی باشند اما دین و سیاست اساساً جدایی ناپذیرند، سیاست هم مانند سایر شئون زندگی، جزئی از نظام دینی است.
ادامه دارد...